نوروفیدبک (Neurofeedback)

نوروفیدبک یا بازخورد عصبی، به معنی آموزش دادن مغز توسط خود فرد است. در حقیقت مغز با فیدبک (بازخورد) هایی که از بدن و محیط اطراف خود می گیرد به کنترل و تنظیم کارکردهای مختلف جسمی و روانی و تعامل با محیط می پردازد. دستگاه نوروفیدبک نیز با اطلاعاتی که از امواج مغزی ارائه می دهد، به ما کمک می کند تا فعالیت ها و کارکرد مغز خود را به شکلی مطلوب تنظیم نماییم.

در این روش با انعکاس فعالیت های جاری و حاکم بر مغز در حال فعالیت، به فرد نشان می دهیم که “الان و در این لحظه، در چه وضعیتی بسر می برد” ضمن اینکه می آموزد که برای انجام یک تکلیف خاص، به چه آرایشی از امواج مغزی و در چه زمانی خاصی، نیاز دارد.

بنابراین بازخوردی که مغز از خود دریافت می کند بر اساس امواج مغزی است. بازخورد عصبی یا نوروفیدبک در اصل، نوعی بیوفیدبک است که با استفاده از ثبت امواج الکتریکی مغز و دادن بازخورد به فرد تلاش می‌کند که نوعی خودتنظیمی را به آزمودنی آموزش دهد.

بازخورد، به طور معمول از راه صدا یا تصویر به فرد ارائه می‌شود و از این طریق، فرد متوجه می‌شود که آیا تغییر مناسبی را در فعالیت امواج مغزی خود ایجاد کرده‌است یا خیر.

وقتی که از بیوفیدبک به منظور تغییر در عملکرد مغز از طریق امواج مغزی استفاده می شود به آن EEG بیوفیدبک و یا نوروفیدبک گفته می شود. نوروفیدبک یکی از ابزارهای جدید در علم روانپزشکی است که بعنوان درمان مکمل در طیفی از اختلال های روانپزشکی مورد استفاده قرار می گیرد.

زمانی که شما علاقه مند هستید تغییری را در عملکرد مغزی خود ایجاد نمایید بهترین انتخاب استفاده از نوروفیدبک می باشد. با گسترش دانش نوروساینس و افزایش اطلاعات ما از عملکرد مغز بواسطه روش های تصویربرداری عصبی ما بدین آگاهی دست پیدا کرده ایم که با تغییر عملکرد کدام نواحی مغز می توانیم سبب بهبودی در یک اختلال و یا افزایش و ارتقاء یک عملکرد در فرد باشیم.

نوروفیدبک با نشان دادن وضعیت کنونی مغزتان و ارائه روشی مناسب برای تغییر در عملکرد مغز ابزار درمانی مناسب به شمار می آید. این فرآیند باعث تسهیل خودتنظیمی مکانسیم های عصبی زیربنای یک رفتار خاص و یا یک پاتولوژی (آسیب شناسی) می شود.

در حال حاضر پیشرفت های چشم گیری در این حوزه صورت گرفته است. تلفیق نوروفیدبک با fMRI ( تصویربرداری تشدید مغناطیسی کارکردی ) باعث شده است که دقت مکانی این روش افزایش پیدا کند و به پیشرفت علم روانشناسی کمک فراوانی کرده است.

 

یک الکتروانسفالوگرام EEG از الکترودها و سنسور (حسگر) هایی استفاده می کند که برای اندازه گیری فعالیت مغزی بر روی پوست سر قرار می گیرند. این الکترود ها و سنسور ها الگوهای الکتریکی در سطح پوست سر را دنبال می کنند. این اندازه گیری ها نشان دهنده فعالیت های کورتکس (قشر مخ) مغز فرد یا امواج مغزی او هستند.

نحوه اجرای نوروفیدبک

در نوروفیدبک، حِسگرهایی که الکترود نامیده می‌شوند، بر روی پوست سر بیمار قرارمی‌گیرند. این حسگرها، فعالیت الکتریکی مغز فرد را ثبت و در قالب امواج مغزی (دراغلب موارد به شکل شبیه‌سازی شده در قالب یک بازی کامپیوتری یا فیلم ویدئویی) به او نشان می‌دهند.

در این حالت، پخش فیلم یا هدایت بازی کامپیوتری بدون استفاده از دست و تنها با امواج مغزیِ شخص انجام می‌شود. به این شکل، فرد با دیدن پیشرفت یا توقف بازی و گرفتن پاداش یا از دست دادن امتیاز یا تغییراتی که در صدا یا پخش فیلم به وجود می‌آید.

پی به شرایط مطلوب یا نامطلوب امواج مغزی خود برده و سعی می‌کند تا با هدایت بازی یا فیلم، وضعیت تولید امواج مغزی خود را اصلاح کند. (اصول شرطی سازی کنشگر) تجربه نوروفیدبک احتمالا با توجه به وسایلی که استفاده می شوند، متفاوت خواهد بود.

تجهیزات بعضی مراکز به یک مانیتور کامپیوتر، دو سنسور امواج مغزی، دو سنسور مخصوص گوش و یک پایه محدود می شود. بعضی مراکز دیگر ممکن است از یک کلاه ویژه که ۱۹ سنسور در آن تعبیه شده است استفاده کنند.

این کلاه ویژگی های خاصی را ارائه می دهد که می‌تواند به آموزش همزمان چند قسمت از مغز کمک کند. به علاوه بعضی تجهیزات ممکن است آموزش نوروفیدبک را به شکل یک بازی ویدیویی ارائه دهند. به طوری که بر فعالیت های مغز فرد در حال انجام بازی نظارت می شود.

بعضی تجهیزات دیگر ممکن است از بعضی از سیستم های آموزش مغز که نیازی به هیچ فعالیت یا ورودی آگاهانه ندارند استفاده کنند؛ فرد مورد درمان به سادگی می‌نشیند و به مانیتور نگاه می‌کند.

علیرغم وجود این تفاوت ها، ویژگی هایی که در تمام جلسات نوروفیدبک یکسان هستند، عبارتند از:  در این جلسات از هیچ نوع شوک الکتریکی استفاده نمی شود، هیچ چیزی وارد بدن بیمار نمی شود و انجام تمام فرآیند بدون درد است.

 

 

دلایلی که بر روی کارکرد مغز تاثیر می گذارند

محققان به این نتیجه رسیده اند که کارکرد مناسب یا نامناسب مغز ما سبب طبیعی بودن یا غیر طبیعی بودن امواج مغزی تولید شده می شود. برخی عقیده دارند اختلالات مختلف روانی در حقیقت حاصل کارکرد نامناسب بخش های مختلف مغز و در نتیجه تولید الگوی نادرست امواج مغزی است.

لذا مغز انسان نیز مانند هر سیستم پیچیده دیگری نیاز به تنظیم و رفع نواقص خود دارد. نکته مهم و جالب توجه این است که مغز این توانایی را دارد که خود را تنظیم و کارکردش را بهینه کند، فقط کافی است که از وضعیت خود آگاهی پیدا کند.

اصولا در مغز انسان ۴ نوع طول موج وجود دارد که با تغییرات در این طول موج ها توسط نوروفیدبک می توان به افراد در خصوص کنترل و تقویت هرکدام از آن ها کمک کرد، این امواج تولید شده در مغز انسان عبارتند از:

  • امواج تنا
  • امواج دلتا
  • امواج آلفا
  • امواج بتا

امواج تتا که با خواب آلودگی رابطه دارند و در هر ثانیه ۴ تا ۸ بار تولید می شوند. آهسته تر از امواج آلفا هستند و دامنه آنها از امواج آلفا بزرگتر است، مرتبط با حافظه، یادگیری، تجسم شفاف، اطلاعات ناخودآگاه و یک آگاهی افزایش یافته در مورد سیگنال های درونی هستند.

این امواج مغزی معمولا زمانی تولید می‌شوند که فرد در حال انجام یک وظیفه تکراری و پیوسته است که در آنها ذهن ممکن است از آن کار منحرف شود.

امواج دلتا که در هر ثانیه ۱ تا ۴ بار تولید می شود و با خواب عمیق رابطه دارند. آهسته ترین امواج مغزی است هستند و بزرگترین دامنه را دارند. این امواج با خوابهای عمیق بدون رویا، بازسازی و بهبود در ارتباط هستند.

امواج آلفا که فرکانس آنها ۸ تا ۱۲ بار در ثانیه است و در حالت آرامش روانی و جسمی و با چشمان بسته پدید می آیند. آهسته تر هستند، نسبت به امواج بتا دامنه بزرگتری دارند و مربوط به عدم تحریک ذهنی، یادگیری و هماهنگی ذهنی، یادگیری و هماهنگی جسم و ذهن هستند. این گونه تصور می شود که تن آرامی، تفکر آرام، انداختن یک وقفه در میان کار یا راه رفتن فعالیت هایی هستند که باعث تولید امواج آلفا می شوند.

امواج بتا که دارای فرکانس ۱۲ تا ۲۵ بار در ثانیه هستند و با بیداری، فکر کردن و برنامه ریزی رابطه دارند. سریع هستند، دامنه کوچکی دارند و مربوط به حالت هایی مانند گوش به زنگ بودن، هیجان و همچنین فعالیت های فکری و شناختی هستند.

 

افرایش یا کاهش بیش از اندازه قدرت این امواج (دامنه) یا گسترش و تسلط نامتعارف هر یک از آنها در بخش های متفاوت مغز با حالت های نابهنجار عاطفی و شناختی انسان ارتباطی بسیار نزدیک دارد.

به عنوان مثال تحقیقات بسیار نشان داده است، در نیمکره راست مغز افرادی که دچار افسردگی  هستند، امواج بتا بیش از اندازه فعالیت دارند و در نیمکره چپ آنها نیز امواج آلفا فعالیت بیش از حد دارد.

بنابراین برای مقابله با افسردگی در این فرد می توان با استفاده از روش نوروفیدبک امواج بتا در نیمکره راست را کاهش داد یا امواج آلفای نیمکره چپ را سرکوب نمود. برای انجام نوروفیدبک، ابتدا شرح حالی از مراجع گرفته می شود و همین طور از مراجع درخواست می شود تا نسبت به تهیه نقشه مغزی (QEEG) که نشان دهنده میزان دامنه (بالا بودن و یا پایین بودن) هر کدام از امواج مغزی مراجع می باشد، اقدام نماید. سپس در جلسات مراجعه، فرد روی صندلی می نشیند.

به تشخیص درمانگر، سنسورهایی که الکترود یا حسگر نامیده می شوند، بر روی نقاط مشخصی از سر بیمار قرار می گیرند. این حسگرها، فعالیت الکتریکی سلول های مغز را ثبت و در قالب امواج مغزی به شکل های مختلف نظیر نمودارهای رنگی به ما نشان می دهند. از بیمار خواسته می شود تا کاملاً آرام باشد و به صفحه کامپیوتری که در مقابلش قرار دارد نگاه کند.

در این حالت او سعی می کند، برای مثال پخش یک فیلم یا هدایت یک بازی کامپیوتری را بدون استفاده از دست و تنها با امواج مغزی خود انجام دهد مثلا اگر قرار است در یک بیمار با تشخیص اختلال اضطراب، موج آلفا (موج آرامش بخش) افزایش یابد،  بازی در صورتی پیش می رود که موج آلفا از یک حد مشخصی بیشتر شود.

نوروفیدبک در واقع یک فرایند آموزشی است که در آن مغز خود تنظیمی را یاد می گیرد و پس از چندین جلسه تمرین و تکرار، مغز می تواند با آرایش جدیدی از امواج مغز به فعالیت روزانه خود ادامه دهد. نکته مهم در درمان نوروفیدبک این است که هدف از تنظیم امواج، تغییر قدرت و دامنه طول موج است و نه پهنا و نوع موج.

برای مثال موج آلفا به بتا تغییر نمی یابد بلکه اگر درمانگر تشخیص دهد موج آلفا در منطقه پیشانی مغز دارای قدرت بیش از اندازه ای است، هدف کاهش شدت آن است و برای مثال آن را از آلفای با شدت ۱۲ میکروولت به ۷ میلی ولت کاهش می دهد.

از این روش می‌توان به منظور بهبود اختلالاتی چون بیش فعالی (کمبود توجه)، ناتوانی‌های یادگیری، هراس و اختلالات اضطرابی همچون اختلال استرس پس از سانحه، اختلالات مربوط به سو مصرف مواد، افسردگی، مدیریت استرس، میگرن، سندرم تورت و اختلالات خواب استفاده کرد.

در این روش، به منظور هر چه بهتر کردن نتایج حاصل از درمان و پایداری بیشترِ آثار درمانی، تعداد جلسات باید به حدی باشد که درمان تکمیل شود. مدت معمول جلسات ۴۵-۳۰ دقیقه است و ممکن است در برخی موارد کمی طولانی‌تر یا کوتاه‌تر باشد.

توصیه می‌شود، جلسات نوروفیدبک ۳ جلسه در هفته انجام شود. تا به امروز هیچ اثر منفی از نوروفیدبک گزارش نشده است، بلکه تمام اثراتی که در تحقیقات مختلف برای آن گفته شده مثبت بوده است.

 

بدترین حالت نوروفیدبک

بدترین حالت این است که نوروفیدبک نتواند تغییری در علائم بیماری به وجود آورد. همزمان شدن نوروفیدبک با مصرف دارو، نه تنها عوارض بدی ندارد، بلکه در مواردی باعث می‌شود تأثیر داروها بیشتر شود تا پس از مدتی بتوان داروها را تحت نظر پزشک به تدریج قطع نمود.

دستگاهی که به بدن ما وصل می شود هیچ اشعه و یا سیگنالی را وارد بدن نمی کند. این دستگاه صرفاً سیگنال های زیستی ما را ثبت می کند و برای اینکه ما بتوانیم آنها را با اراده خود تحت تاثیر قرار دهیم در مانیتور به ما نشان می دهد.

سنسورهایی که نیز بدن و یا سر فرد در نورفیدبک یا بیوفیدبک نصب می شوند بصورت بالقوه هیچ مشکلی برای فرد بوجود نمی آورند. از سنین ۵ یا ۶ سالگی به بالا می‌توان از نوروفیدبک استفاده کرد.

اما بهترین سن استفاده به ویژه در مورد اختلال بیش فعالی یا ADHD و اختلالات یادگیری (اختلالات دوران کودکی) سنین دبستان است. مانند هر درمانی کامل کردن دوره درمان با نوروفیدبک بسیار مهم است و ناقص گذاشتن درمان، سبب عود نشانه‌ها و علائم می‌گردد.

در مورد نوروفیدبک باید به خاطر داشت که این روش درمانی در واقع نوعی یادگیری است و مغز یاد می‌گیرد که چگونه خود را به بهترین شکل ممکن تنظیم نماید. همچنان که ما رانندگی را یاد می‌گیریم و آن را فراموش نمی‌کنیم، این یادگیری هم فراموش نمی‌شود.

در حقیقت مغز مهارت جدیدی به دست آورده است. البته برای داشتن یک درمان کامل، علاوه بر رعایت ترتیب جلسات و کامل کردن آنها، همکاری خانواده و عمل به کلیه دستورات و راهنمایی‌های درمانگر ضروری است.

در موارد کمی در جلسات اول یا دوم احتمال سردرد، منگی یا سرگیجه وجود دارد. نه تنها در مورد بیماری های اعصاب و روان، تقریباً در مورد هیچ بیماری نمی‌توان قول درمان قطعی را داد. می‌دانیم که نتیجه مناسب گرفتن از درمان به شرایط گوناگونی بستگی دارد.

مانند: نوع و شدت بیماری، زمان اقدام به درمان، میزان همکاری فرد و خانواده او با تیم درمانی، رعایت تمام نکات مربوط به درمان از جانب فرد و درمانگر. همین شرایط در درمان نوروفیدبک وجود دارد.

انگیزه فرد برای پیگیری درمان و حضور مرتب در جلسات و تبحر درمانگر در استفاده از دستور العمل های درمانی مناسب از اصلی ترین عوامل مؤثر بر نتیجه این روش هستند.

نوروفیدبک نوعی یادگیری است و مانند همه یادگیری‌ها تفاوت‌های فردی در آن نقش دارد. برخی سریع‌تر یاد می‌گیرند و برخی دیرتر. علاوه بر تفاوت‌های فردی، شدت مشکلات دیده شده در QEEG (روشی برای ثبت دقیق پراکندگی و آرایش امواج مغز پیش از شروع نوروفیدبک) نیز می‌تواند نشان دهنده ی تعداد احتمالی جلسات باشد.

بنابراین تعیین دقیق تعداد جلسات مقدور نیست، اما معمولاً تعداد جلسات بین ۳۰ تا ۴۰ جلسه است. در برخی اختلالات نظیر ADHD ، میزان موفقیت تا ۸۰ درصد موارد ذکر شده است ولی در سایر اختلالات این میزان کمتر برآورد شده است. البته افزودن نوروفیدبک به روش‌های متداول درمان دارویی و روانشناختی در درمان هر اختلالی درصد بهبودی را افزایش می‌دهد.

در تحقیقات مختلف از نوروفیدبک برای درمان اختلالاتی نظیر افسردگی، اضطراب، افزایش تمرکز و عملکرد، سردردهای میگرنی اختلالات یادگیری، بیماری صرع و اوتیسم استفاده شده است و نتایج مطلوبی نیز بدست آمده است.

درمانگران و پزشکانی که از نوروفیدبک برای درمان دردهای مزمن و سردردهای میگرنی استفاده کرده اند، معتقدند با استفاده از این روش وقوع و شدت حملات میگرن در اکثر موارد کاهش می یابد و حتی از بین می رود.

قطع دارو در هنگام شروع نوروفیدبک باید با دستور پزشک مرکز و تحت نظر وی صورت گیرد. در مواردی می‌توان از نوروفیدبک بدون استفاده از دارو کمک گرفت. معمولاً در افرادی که از قبل دارو مصرف می‌کردند شرکت منظم در جلسات نوروفیدبک سبب کاهش مصرف دارو تحت نظر پزشک می‌گردد.

با توجه به آنکه نوروفیدبک یک فرایند یادگیری است لذا نباید در چند جلسه اول منتظر تغییرات شد. به طور معمول اولین تغییرات از جلسه دهم تا پانزدهم خود را نشان می‌دهند. در صورتی که این تغییرات مشاهده نگردند معمولاً روند درمان اصلاح و در موارد مقاوم استفاده از نوروفیدبک قطع می‌شود.

نورفیدبک را می‌توان در شرایط مختلف استفاده کرد از تقویت تمرکز به هنگام درس خواندن در یک دانشجو تا کاهش نشانه‌های افسردگی یا سردردهای تنشی و میگرنی. درمان با نوروفیدبک نیازمند یک تعهد و انگیزه قوی است چرا که آثار سودمند آن معمولاً تا قبل از جلسه دهم آشکار نمی‌گردد ( البته در موارد متعددی نیز تغییرات مورد نطر پس از دو جلسه بتدریج نمایان می‌شوند) و تغییرات نیز سریع اتفاق نمی‌افتند.

این روش برای افرادی مناسب است که بتوانند با جدیت تمام حداقل هفته‌ای ۲ بار به مدت ۳۰ تا ۴۰ جلسه برای درمان حاضر شوند. نتایج فراتحلیلی نشان داد نوروفیدبک درمان مناسبی برای کاهش علائم بی توجهی اختلال ADHD است.

تحلیلی دیگر نشان داد نوروفیدبک اثر قابل توجهی بر روی بی توجهی و تکانشگری دارد و دارای اثری متوسط بر روی بیش فعالی است. یکی از اختلالات در دوران رشد و کودکی است که نشانه های رایج آن، فعالیت بیش از حد، رفتارهای ناگهانی و بدون مقدمه و اختلال در تمرکز و توجه است.

این اختلال به شدت سبب کاهش میزان یادگیری در کودکان می شود. هم اکنون از روش نوروفیدبک به عنوان یکی از روش های موثر در درمان بیش فعالی/ کمبود توجه ADHD یاد می شود.

اثرات نوروفیدبک در درمان اختلال های سوء مصرف موارد نیز قابل توجه است. پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که نوروفیدبک می تواند به عنوان یک درمان مکمل در درمان اختلال سوء مصرف موارد بشمار آید.

تخقیقات نشان داده است، در مقایسه با درمان های موجود برای ترک اعتیاد، درمان با نوروفیدبک از روش های موفق بوده است. علاوه بر این، درمان با این روش وسوسه و ولع فرد را کاهش می دهد و در دراز مدت احتمال عود مصرف و بازگشت را پایین می آورد.

در کودکانی که از مشکل شب ادراری رنج می برند، در صورت عدم مشکل بالینی و وجود علائم اضطراب در نقشه مغزی کودک، با نوروفیدبک می توان این مشکل را بطور کامل رفع نمود. یکی از نواحی که در مغز بیماران مبتلا به اختلال های اضطرابی دچار پرکاری می شود نواحی پس سری مغز می باشد.

در نواحی پس سری عمدتاً امواج آهسته در زمان استراحت افزایش می یابند و در زمانی که ما چشمان خود را می بندیم به حداکثر می رسند. حضور غالب امواج آهسته نشان دهنده کاهش عملکرد در این نواحی می باشد.

در بیماران مبتلا به اختلال های اضطرابی این ناحیه از مغز عملکردش افزایش می یابد بخصوص در سینگولیت خلفی ما با افزایش امواج بتا نسبت به نواحی پیشانی سر مواجه هستیم.

پروتکل آلفا تتا نوروفیدبک با هدف قرار دادن این مشکل بیماران اضطرابی سعی می کند فعالیت زیاد را به حداقل برساند و از این رو باعث می شود علائم مرتبط با بیماری وی نیز به حداقل برسد.

اخیرا رویکردی جدید در درمان بیماران اضطرابی به خصوص افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه اضافه شده است. در این بیماران بصورت همزمان عملکرد مغز و قلب هدف قرار داده می شود.

بیشتر بیماران اضطرابی علی رغم مشکل در فعالیت برخی از نواحی مغز، دارای پرکاری در سیستم اعصاب خودمختار خود نیز هستند. این بیماران دارای علائمی نظیر تپش قلب، تنفس سریع، انقباض عضلانی و تعریق هستند، زمانی که ما از تلفیق نوروفیدبک با بیوفیدبک تغییرپذیری ضربان قلب استفاده می کنیم اثر بخشی بیشتری را در این بیماران مشاهده می نماییم.

بسیاری از متخصصان، بکارگیری نوروفیدبک به منظور درمان اضطراب را یکی از عمده ترین موارد و زمینه های استفاده از آن می دانند. با این حال نوع اضطراب، مزمن بودن و ویژگی های شخصیتی فرد بر اثر بخشی نوروفیدبک بر اضطراب تاثیرگذار است.

در اختلال ناتوانی یادگیری برخی از نواحی مغزی بصورت هماهنگ با همدیگر فعالیت نمی کنند و این باعث می شود که بچه ها در برخی از فعالیت های شناختی خود دچار مشکل شوند. تصور کنید زمانی که شما دست خود را برای برداشتن یک شیء حرکت می دهید عملاً چندین ناحیه از مغز بایستی در کمترین زمان ممکن با همدیگر همکاری داشته باشند.

این امر برای فعالیت های شناختی نظیر حافظه، عملکرد اجرایی و توجه و تمرکز نیز مصداق دارد. بچه هایی که مشکل ناتوانی یادگیری دارند عملاً در خواندن ، نوشتن و عملکرد ریاضی دچار اختلال هستند.

زمانی که ما متنی را مطالعه می کنیم، توسط قشر دیداری که در لوب پس سری ما می باشد کلمات و حروف ادراک می شود. همچنین فرد باید صداهایی که با این نمادها مرتبط هستند را ادراک نماید که این فعالیت با بخش های میانی لوب گیجگاهی که محل قشر شنیداری ما هستند مرتبط می باشد.

در قدم بعدی فرد نواحی مرتبط با حرکت چشم را با نواحی زبانی در قشر پیشانی مغز هماهنگ کند برای اینکه بتوانیم درمان مناسبی برای این کودکان داشته باشیم بایستی نواحی که دارای ارتباطات کمتر هستند را شناسایی کنیم و در قدم بعد از طریق نوروفیدبک دوکاناله و یا بیشتر سعی کنیم این ارتباطات دچار مشکل در این نواحی را بهنجار کنیم.

این گروه از اختلالات (اختلال در خواندن، نوشتن و محاسبات ریاضی ) در سنین دبستان شایع هستند. نوروفیدبک در درمان این اختلالات، توانسته است نتایج قابل توجهی بوجود آورد.

البته باید تاکید کرد، در این گروه از اختلالات، نوروفیدبک به تنهایی پاسخگو نیست و استفاده از سایر روش های درمانی و آموزشی همراه با نوروفیدبک ضروری است. نوروفیدبک سبب بهبود مشکلات ناشی از آسیب و سکته مغزی می شود. از آن جمله می توان به بهبود حافظه، سردرد، گیجی و حواس پرتی ، سرگیجه ، مشکلات تمرکز، اضطراب ، افسردگی ، تغییرات خلقی ، اختلالات خواب ، تحریک پذیری و مشکلات ادراک بینایی اشاره کرد.

 

تاریخچه نوروفیدبک

تولد و شروع به کار نوروفیدبک به سال ۱۹۵۸ بر می گردد، جویی کامیا ، روانشناس ، استاد دانشگاه شیکاگو برای اولین بار توانست به فردی آموزش بدهد تا امواج مغزی خود را کنترل نماید.

کامیا در آزمایش خود یک الکترود در پشت سر در نیمکره چپ نصب کرد و از آزمودنی خواست تا حدس بزند که چه زمانی باند فرکانسی آلفا در مغز وی غالب است.

کامیا در زمانی که آزمودنی درست و یا اشتباه حدس می زد به وی اطلاع می داد. در روز دوم آزمودنی در ۶۵ درصد از موارد و در روز چهارم در ۱۰۰ درصد موارد توانست حضور باند فرکانسی آلفا را درست تشخیص بدهد.

در آزمایش دومی که توسط کامیا صورت گرفت از آزمودنی خواست در زمانی که وی می خواهد از ورود به حالت آلفا جلوگیری کند و یا وارد این مرحله شود. نتایج آزمایش او نشان داد که مردم قادر هستند امواج مغزی خود را کنترل کنند و در مسیری که علاقمند هستند آن را هدایت نمایند.

در سال ۱۹۶۵ باری استرمن روانشناس و محقق خواب شروع به پژوهشی بر روی امواج مغزی در گربه ها کرد. استرمن به ۳۰ گربه آموزش داد تا برای دریافت غذا اهرمی را فشار بدهند در مرحله بعدی از آزمایش وی یک صدا را اضافه کرد.

گربه ها بایستی منتظر می ماندند تا صدا متوقف شود و بعد اهرم را فشار دهند. بعد از اضافه کردن این متغیر گربه ها وارد یک حالت منحصر بفرد شدند.

در این مرحله آنها تا پایان متوقف شدن صدا بی نهایت هشیار و گوش به زنگ بودند درست مانند زمانی که در طبیعت می خواهد شکار کنند. در این حالت باند فرکانس بتا پایین و یا ریتم حسی حرکتی در مغز گربه ها فعال بود.

در طی ۱۲ ماه استرمن و همکارانش توانستند به گربه ها آموزش بدهند تا این باند فرکانسی را افزایش و یا کاهش دهند. توانمند ترین افراد در زمینه کنترل بدن، یوگی ها و مرتاض های هندی هستند، حتماً تا کنون داستان هایی زیادی در رابطه با قدرت آنها در مورد کنترل علائم حیاتی بدن خود شنیده اید.

در سال ۱۹۶۹ المر و آلیس گرین با استفاده از بیوفیدبک به مطالعه یک یوگی شرقی پرداختند. آنها دریافتند برخلاف آنچه که تا کنون پنداشته می شد یک فرآیند کاملاً غیر ارادی مانند: امواج مغزی ، ضربان قلب، درجه حرارت بدن را می توان کنترل کرد و کاهش یا افزایش داد.

یوگی بود که در این مطالعه شرکت کرده بود وقتی که او ذهنش را آرام می کرد باند فرکانسی تتا افزایش پیدا می کرد. او گفت: زمانی که من بر روی چیزی تمرکز نمی کنم آلفا افزایش می یابد.

نوروفیدبک از ۱۹۸۰ تا کنون سیر تکاملی خود را داشته است و در حال حاضر نوروفیدبک در اقصی نقاط دنیا در کلینیک ها توسط روانشناسان، نورولوژیست ها و روانپزشکان استفاده می شود.

در سال ۱۹۲۴ یک روانپزشک آلمانی به نام هانس برگر با استفاده از یک گالوانومتر بالستیکی و دو الکترود اولین دستگاه ضبط کننده EEG جهان را ساخت تا امواج مغزی یک پسر ۱۷ ساله که قرار بود عمل جراحی مغز و اعصاب داشته باشد را ضبط کند.

بعد از آن برگر ۱۴ مقاله درباره تحقیقاتش بر روی EGG ها منتشر کرد و عبارت های “امواج آلفا” و “امواج بتا” را برای اولین بار ساخت و زمینه‌های مورد نیاز برای کارهای آینده در حیطه های علوم اعصاب، جراحی های مغز و اعصاب و نورو فیدبک را فراهم کرد.

طی سالهای ۱۹۷۰ نوروفیدبک توجه افراد فعال در زمینه مدیتیشن که به دنبال رشد معنوی و روشنگری بودند را به خود جلب کرد. در نتیجه توجه این افراد، این تکنیک اعتبار خود را در میان محققان آن زمان از دست داد و به آن به عنوان یک علم حاشیه‌ای نگاه شد.

اما در نهایت فواید استفاده از نوروفیدبک در درمان مشکلات ذهنی و کاربرد آن در مسائل پزشکی روشن تر شد. این تغییر نگاه همراه با پیشرفت هایی که در زمینه تکنولوژی کامپیوتر به وجود آمد.

به توسعه این روش کمک کرد تا این روش به عنوان یک تکنیک علمی که امروزه استفاده از آن در درمان های پزشکی و روانی معمول شده است، توسعه پیدا کند. در سال‌های اخیر، انواع مختلفی از نوروفیدبک معرفی شده‌اند که می‌توان به شش نوع زیر دسته‌بندی نمود:

  • EEG Neurofeedback

رایج‌ترین نوع نوروفیدبک است و امواج سطحی، ثبت و تحلیل می‌شوند و بر اساس دامنه آن‌ها فیدبک ارائه می‌شود.

  • Slow Cortical Potentials Neurofeedback

بر روی فرکانس‌های خیلی پائین (زیر یک هرتز)، کار تحلیل و فیدبک انجام می‌شود. برای درمان بیش‌فعالی/نقص توجه و به ویژه صرع می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد.

  • HEG Neurofeedback

فیدبک بر اساس جریان خون اطراف مغز، ارائه می‌شود. این روش، برای درمان میگرن، نقص توجه و افسردگی، اثربخشی بسیار محسوسی داشته و می‌تواند درمان مؤثرتری را ارائه کند. همچنین باعث کاهش تعداد جلسات تا «نصف» می‌گردد.

  • Z-Score Neurofeedback

مبتنی بر روش اول نوروفیدبک است اما ارائه فیدبک بر اساس دیتابیس جامعه نرمال انجام می‌گیرد که از افزایش یا کاهش بیش از حد فعالیت امواج مغزی پس از جلسات نوروفیدبک جلوگیری می‌کند.

  • LORETA Neurofeedback

لورتا نوروفیدبک که به نوروفیدبک عمقی نیز شناخته می‌شود، بر اساس منشأ تولید امواج مغزی فیدبک را ارائه می‌کند.

  • fMRI Neurofeedback

میزان فعالیت هر بخش از مغز را با استفاده از دستگاه MRI بررسی و فیدبک ارائه می‌شود.

 

گردآورنده : مهدی آزاد

کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *