امروزه نیاز به مشاوره های روانشناسی بسیار مهم است. در زمینه های مختلف می توان از مشاور استفاده کرد. مهم ترین پایه و اساس یک جامعه خانواده است چرا که بازخورد آن مستقیم روی جامعه تاثیر می گذارد. خانواده درمانی یکی از روش های نوین برای رشد و تعالی خانواده است. اگر در خانواده شما شخصی باشد که از یک بیماری اعصاب و روان رنج ببرد این مشاوره به خانواده شما بسیار کمک می کند.

تعریف خانواده و تاثیر آن بر فرد و جامعه

خانواده بنیاد اصلی جامعه است. دستیابی به جامعه سالم در گرو سلامت خانواده و تحقق خانواده سالم مشروط به برخورداری افراد آن از سلامت روانی و داشتن ارتباط مطلوب با یکدیگر است. با در نطر گرفتن اینکه اختلال یا بیماری یک عضو خانواد احتمالا بر عملکرد سایرین نیز تاثیر منفی گذاشته و از طرف دیگر می تواند ناشی از روابط نامطلوب با سایرین و خصوصا والدین باشد، فرد مشکل دار در واقع نشانه اشکال و اختلال در سیستم و کل اعضای خانواده خواهد بود.
بنابراین توجه به خانواده و تلاش در جهت رفع مشکلات و معضلات این سازمان بنیادی می تواند نوید بخش جامعه ای ارزشمند و متعالی باشد. خانواده بدون شک مهم‌ترین سازمانی است که بسترساز رشد و رفاه جسمی، روانی و اجتماعی کودک و عامل رسیدن وی به تعادل (فیزیکی، روانی و اجتماعی) است اجتماعی‌شدن و آشنایی با قوانین، نقش‌ها و ارزش‌های فرهنگی به طور طبیعی در خانواده صورت می‌پذیرد و کودک در تعاملات ابتدایی خود با خانواده به یک موجود اجتماعی تبدیل می‌شود.
به همین دلیل هم از دیربازعملکرد خانواده مورد توجه روان‌شناسان بوده است. خانواده یک نظام اجتماعی و طبیعی است که ویژگی های خاص خود را داردکه درمقایسه باسایر نظام ها مرزهای مشخص ورسوخ ناپذیری دارد که به افرادی که عضو آن هستند اجازه نمی دهد که ارتباط فرد رابا این نظام ها قطع کنند همچنین اعضای خانواده در مقایسه با سایر نظام ها تعویض ناپذیر هستند.
اگر یکی از اعضای خانواده دارای اشکال رفتاری یا ‌روانی باشد، می‌توان ردپای آن را در روابط خانوادگی جست‌وجو کرد. در بسیاری از موارد اشکال رفتاری عضو خانواده مانند کودک یا نوجوان مستقیما از روابط غلط خانوادگی سرچشمه می‌گیرد که بهره گیری از روشهای مورد نظر می تواند راهگشایی مشکلات خانواده گردد.
دستیابی به جامعه سالم در گرو خانواده سالم و دستیابی به خانواده سالم در گرو افرادی است که از سلامت روانی مطلوبی برخوردار باشند. ورود به نظام خانواده برعکس سایر نظام های اجتماعی از طریق تولد، به فرزندی گرفتن و ازدواج ممکن است و تنها مرگ، عضویت در نظام خانواده را از بین می برد هر یک از اعضای خانواده وظایفی دارند و شکست در انجام وظایف منجر به ایجاد مشکلات نارضایتی می شود. بنابراین توجه به خانواده و تلاش در جهت رفع مشکلات این نظام می تواند نوید بخش جامعه ای سالم باشد.

خانواده درمانی (Family Therapy)

خانواده درمانی مداخله‌ای است که بر تغییر تعاملات بین اعضای خانواده متمرکز است و در آن تلاش می‌شود کارکرد خانواده به عنوان واحدی متشکل از تک ‌تک اعضای خانواده بهبود یابد. بالین گری که به خانواده درمانی می‌پردازد می‌کوشد الگوهای بین نسلی غیرقابل انعطافی را که سبب ناراحتی در درون افراد یا در روابط بین فردی می‌شود، درهم بشکند.
در خانواده‌ درمانی می‌توان دغدغه‌های هر یک از اعضای خانواده را مطرح نمود. اما این روش درمانی بیشتر بر روی کودکان موثر است. زیرا واقعیت روزمره کودکان مستقیما تحت تاثیر بافت خانواده قرار دارد. خانواده‌درمانی، نوعی گروه‌ درمانی است که در آن، واحد درمانی، هسته خانوادگی است و در جلسات درمانی یک یا چند درمان‌گر با تمام اعضا خانواده(یا بخشی از آن‌ها) سر و کار دارد.
هدف از آن حل و فصل یا تخفیف تعارضات بیماری‌زا و اضطراب در درون واحد خانواده است. رویکرد خانواده درمانی نسبتا جدید بوده و مبادی رسمی آن به سال های ۱۹۴۰ تا ۱۹۶۰ بر می گردد. آغاز نهضت خانواده‌درمانی مقارن اواخر دهه ۱۹۴۰ و اوایل دهه ۱۹۵۰، یعنی بعد از جنگ جهانی دوم و گردهمایی مجدد اعضای خانواده بعد از جدایی‌هاست.
در واقع خانواده‌درمانی به عنوان شاخه جدیدی از علم روان‌شناسی، در نیمه دوم قرن بیستم پدید آمد. جنبش خانواده‌درمانی عمدتا تحت تاثیر نظریه سیستم‌ها، گسترش درمان روان‌کاوی به حوزه خانواده، پیدایش مراکز راهنمایی کودک و مشاوره زناشویی و گروه‌درمانی شکل گرفت. در این نگرش و رویکرد، هنجارها و ناهنجاری‌های رفتار فرد در بستر خانواده، تجزیه و تحلیل، ادراک و درمان می‌شود. بروز این رویکرد به صورت درمان های فعلی در فاصله سال های ۱۹۷۰تا ۱۹۹۰ صورت گرفت.
خانواده درمانی پس از ۱۹۵۰ همزمان در تعداد زیادی از کشورها با خدمات، برنامه ها و روش های درمانی متنوع جایگاه ویژه ای پیدا کرد. هم اکنون خانواده درمانی برای درمان طیف وسیعی از مشکلات زیستی، روانی، اجتماعی مورد استفاده قرار گرفته و دیدگاه های متنوعی برای آن، با توجه به گستره وسیع کاربرد این رویکرد ارائه شده است.
محور  اصلی نگرش پیشگامان نهضت خانواده درمانی توجه به مشکلات انسان به عنوان مسائل بین فردی است.از این رو این نوع نگرش شامل راه حل هایی است که مستقیما معطوف به روابط بین افراد می شود. در حالی که امروزه ارتباطات خانواده، محوری برای درمان مشکلات و اختلالات روانی والدین و کودکان و به منزله یک فرایند چند سطحی پیچیده محسوب شده و به خانواده به عنوان سیستمی با مرزهای نسبتا نفوذ پذیر شامل زیر منظومه های تشکیل دهنده آن، با توجه به توانایی استفاده از بازخورد های مثیت و منفی برای تقویت ثبات و تغییر خانواده نگریسته می شود.

نظریه های خانواده درمانی

خانواده درمانی متشکل از چندین رویکرد نظری است که که در اینجا به چند مورد از مهمترین آنها می پردازیم:
  • رویکرد های تجربه نگر (انسانگرا)
خانواده درمانی تجربه نگر/انسانگرا ماحصل فنون پدیدار شناختی، گشتالت درمانی، نقش گزاری روانی یا پسیکودرام، درمان درمانجو مدار و جنبش گروه های رویارویی است که در میان رویکردهای درمانی انفرادی دهه ۱۹۶۰ شهرت خاصی یافته بودند.
تمامی درمانگران تجربه نگر(انسانگرا) بر حق انتخاب، اراده آزاد و مخصوصا قابلیت آدمی در علیت شخصی و خودشکوفایی تاکید می ورزند. رفتار مختل یا بدکار نتیجه نارسایی فریند رشد و کمال، نقص در شکوفا سازی قابلیت ها و امکانات است.
از انجایی که هر شخصی بی همتاست، به هر کدام باید کمک کرد تا از توان خویش آگاهی یافته و به آن دست یابد و در طی درمان به دنبال راه حل مشکلات کنونی خود باشد.
خانواده درمانگر های تجربه نگر (انسانگرا) سعی می کنند رفتاری واقعی و صادقانه داشته باشند.آنها با رویارویی مستقیم با درمانجویان سعی می کنند تجارب خودشان را گسترش دهند و روی آسیب پذیری های شخصی خودشان در طی درمان کار کنند. مداخلات در مانی این افراد به صورت خودانگیخته و ارتجاعی، چالش آمیز و به خاطر شخصی بودن آنها غیر متعارف هستند و از این رهگذر به درمانجو کمک می کنند تا به خودآگاهی، مسئولیت شخصی و رشد فردی دست یابند.
  • رویکرد ساخت نگر
این رویکرد توسط مینوچین و همکارانش بسط پیدا کرده است. این رویکرد بجای آنکه بر رفتار یک بیمار مشخص تاکید کند بر پاسخ کل خانواده به یک موقعیت استرس آور خاص تاکید می کند، همچنین مدل خانواده سالم به عنوان الگو در نطر گرفته می شود.
ایده اصلی خانواده درمانی ساختاری این است که نشانه ی مرضی فرد هنگامی که در بافت الگوهای تعاملی خانواده ارزیابی شود، بهتر قابل شناخت است. از نظر خانواده درمانی ساختاری قبل از درمان و برطرف کردن نشانه های مرضی، لازم است در سازمان یا ساختار خانواده تغییراتی صورت گیرد.
ساختار خانواده مجموعه نامرئی از نقش های ویژه ای است که اعضای خانواده از طریق آن به یکدیگر مرتبط می شوند. در این رویکرد تأکید بر خانواده به عنوان یک کل و تعاملات بین زیر منظومه های آن است. مهم ترین ملاک عملکرد سالم و کارکردی زیر منظومه ها برخورداری از مرزهای روشن بوده و بر نقش ها، قواعد و قدرت مبتنی است.
در این رویکرد درمانگر بخشی از نطام خانواده می شود و از درون خانواده با الگو های نا کارآمد چالش می کند. درمان یک فرایند انتقالی در نظر گرفته می شود که با پیوستن و گسستن درمانگر و استمرار مسیر رشدی خانواده شروع و پایان می یابد. نقش درمانگر اینست که خانواده را کمک کند تا عملکرد های خود را دوباره از سر بگیرد، اینکار با سازمان دادن به خانواده انجام می گیرد.
از نظر رویکرد مینوچین ساختار خانواده باید تغییر کند با تغییر این ساختار است که مواضع افراد تغییر می کند و خانواده به سوی سالم شدن حرکت می کند. در این رویکرد تشخیص بیمار مشخص به تشخیصی در مورد کل خانواده تبدیل می گردد و درمانگر در این رویکرد فعال است و وارد ساختار خانواده می شود به رفتار های مشکل دار بر چسب جدید میزند و چارچوب بندی مجدد می کند از نظر مینو چین هدف درمان تغییر در کارکرد خرده نظام ها با تغییر در مرزها و سلسله مراتب خانواده است.
  • رویکرد سیستمی میلان
دو خصیصه متمایز کننده خانواده درمانی سیستمی میلان عبارتند از فاصله گذاری جلسات درمان و استفاده از دسته ای از درمانگرانی که با هم روی یک مورد کار می کنند. روش تیمی ابتکاری میلان را درمان مختصر بلند مدت می نامند چونکه با فواصل تقریبا ماهانه چند جلسه نسبتا اندک برگذار می شود.
لذا درمان ممکن است تا یک سال طول بکشد. چهارچوب مصاحبه درمانی میلان به پنج بخش تقسیم می شود:
  1. پیش جلسه
  2. جلسه
  3. میان جلسه
  4. مداخله
  5. بحث های بعد از جلسه
درمان از  همان زمانی که خانواده اولین تماس را می گیرد شروع می شود. یکی از اعضای تیم اطلاعات لازم را از خانواده میگیرد و این اطلاعات در خلال پیش از جلسه با تمامی اعضا درمیان گذاشته می شود و هر یک از اعضا فرضیات خود را راجب مشکل فعلی خانواده مطرح می سازد.
به همین ترتیب قبل از هر جلسه یک کنفرانس تیمی برگذار می شود و اعضا برای وارسی جلسه قبل و برنامه ریزی برای جلسه بعد با یکدیگر دیدار می کنند در خلال هر جلسه درمان یک زمان استراحت وجود دارد و گروه ناظران در غیاب خانواده با در مانگر به بحث می نشینند و فرضیه ها را تایید یا اصلاح می کنند و بعد درمانگر به اتاق درمان بر میگردد تا مداخله گروه متخصصان را به خانواده عرضه کند.
از آنجایی که اعضای خانواده از طریق الگو های پیام رسانی خویش قواعد خانوادگی را حفظ می کنند و لذا تبادلاتی را که متضمن رفتار بیمارگون است، تداوم می بخشند، درمانگر باید سعی کن قواعد را به قصد تغییر آن رفتار عوض کند. خلاصه اینکه، در درمان سیستمی تلاش می شود قواعد بازی را شناسایی گر درآن مداخله نمود و آنها را تغییر داد و آن گاه است که رفتار بازیگران(نشانه ها و اعضای خانواده) را می توان عوض کرد.
  • رویکرد رفتاری شناختی
خانواده درمانی رفتاری شناختی آخرین مولود حوزه خانواده درمانی است و برای روشن ساختن فرایند درمان از روش علمی سود می جوید برای این منظور شیوه های مداخلاتی آن بر اساس یافته های آزمایشی شکل می گیرد و دائما وارسی می شود.
خانواده درمانی شناختی یا رفتاری به طور مؤثر به طیف نظری وسیعی مرتبط میشود و درمانی است که بر نقش مهم تفکر در سبب شناسی و تداوم مشکلات تأکید دارد. در حال حاضر این رویکرد تاثیر چشمگیری در چهار حوزه مجزا دارد. درمان زناشویی رفتاری، آموزش رفتاری به والدین،خانواده درمانی کارکردی و درمان جمعی بدکارکردی های جنسی.
درمان زناشویی رفتاری از اصول نظریه یادگیری اجتماعی و نظریه تبادل اجتماعی بهره می برد و به زوجین یاد می دهد که چگونه به دوسویگی مثبت دست یابند تا از این رهگذر رابطه آنان برای هردو طرف پیامد های لذت بخش تری به ارمغان بیاورد.
در مداخلات شناختی،فرایند های فکری و نظام اعتقادی  زوجین ورسی می شود و در همان حال، قبول دارد که آنها نیازمند تغییر رفتار هستند.
آموزش رفتاری به والدین هم که عمدتا مبتنی بر نظریه یادگیری اجتماعی است، کوششی است برای آموزش اصول رفتاری اداره کودک به والدین.
پترسون معتقد است که رفتار کودک احتمالا در اثر دوسویگی یا تحمیل در تعامل های والد و فرزند به وجود آمده و تداوم می یابد. معمولا به والدین کمک می شود تا مجموعه جدیدی از وابستگی های تقویت را به وجود اورند و از این طریق رفتار های جدیدی را فرا بگیرند.
مهارت آموزی،اخذ قرار داد و یادگیری اصول رفتار نقش مهمی در آموزش والدین ایفا می کنند. در خانواده درمانی کارکردی سعی می شود برای برخورد با خانواده ها، نظریه سیستمی،رفتاری و شناختی با هم ادغام شوند. خانواده درمانگر های کارکردی تمامی رفتار ها را در خدمت نوعی کارکرد بین فردی برای ایجاد بازده خاصی در زنجیره های رفتاری می دانند.
لذا سعی نمی کنند این کارکرد ها را تغییر دهند، بلکه می کوشند رفتار های مورد استفاده برای حفظ این کارکرد ها را عوض کنند. درمان جمعی اختلال های جنسی در برگیرنده هر دو زوج است و می کوشد مشکلات مربوط به بدکاری جنسی را تخفیف دهد درمان می تواند با اصلاح این جنبه ناهماهنگ از روابط زناشویی باعث استحکام زندگی زناشویی شود. در حال حاضر این درمان گستره ای از فنون علنا رفتاری را به کار می برد.
درمان جمعی اختلالات جنسی در شکل کنونی خویش را می توان نوعی درمان رفتاری_شناختی یا برنامه باز آموزی دانست که در مورد زوج های مبتلا به مشکلات جنسی به کار می رود. از آنجا که خانواده درمانی شناختی_رفتاری با به چالش کشیدن و اصلاح اندیشه ها و افکار، قواعد ذهنی، ادراکات و نیز با خودگوییهایی که مولد تعارض و الگوهای مراوده ای بدکارکردی در بین اعضای خانواده است؛ میتواند تغییرات درمانی لازم را در خانواده ایجاد کند؛ بنابراین میتوان از آن به عنوان روش مداخلهای مؤثر در کاهش تعارض زناشویی و تعارض والد-فرزندی استفاده کرد.
مرکز بستری اعصاب و روان ایرانا همواره آماده خدمت رسانی در زمینه خانواده درمانی به شما عزیزان می باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *